همه ما می دانیم که همیشه ارزش آدمها متفاوت بوده و هست انسانها بر اساس معیارهای مختلف دارای جایگاه و شان متفاوتی هستند . از دیرباز بسیاری از حکما و اندیشمندان در تایید و نفی این نابرابری سخن ها گفته اند . اما خسرو گلسرخی این روند را بیداد می داند و ناله سر می دهد .
حتما این شعر را به یاد دارید :
معلم پای تخته داد میزد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسیها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
وآن یکی در گوشهای دیگر «جوانان» را ورق می زد.
برای اینکه بیخود هایو هو می کرد و با آن شور بیپایان
تساویهای جبری را نشان میداد
با خطی خوانا بروی تختهای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت : یک با یک برابر است
از میان جمع شاگردان یکیبرخاست
همیشه یک نفر باید بپاخیزد...
به آرامی سخن سر داد:
تساوی اشتباهی فاحش و محض است
نگاه بچهها ناگه به یک سو خیره گشت و
معلم مات بر جا ماند
و او پرسید: اگر یک فرد انسان، واحد یک بود
آیا یک با یک برابر بود؟
سکوت مدهوشی بود و سوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد آری برابر بود
و او با پوزخندی گفت:
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود و آنکه
قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه صورت نقره گون، چون قرص مه میداشت بالا بود
وآن سیه چرده که می نالید پایین بود؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال میپرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفتخواران از کجا آماده میگردید؟
یا چهکس دیوار چینها را بنا میکرد؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم میگشت؟
یا که زیر ضربه شلاق له میگشت؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چهکس آزادگان را در قفس میکرد؟
معلم نالهآسا گفت:
بچهها در جزوههای خویش بنویسید:
یک با یک برابر نیست....... " خسرو گلسرخی "
شاعر درد آشنا خسرو گلسرخی می گوید : حال میپرسم یک اگر با یک برابر بود ، نان و مال مفتخواران از کجا آماده میگردید؟ یا چهکس دیوار چینها را بنا میکرد؟
خسرو گلسرخی از تجمع قدرت در یک نقطه بیزاری می جوید و جامعه را به مفت خوران و ستمدیدگان تقسیم می کند . نگاه او کاملا دو بعدی و سیاه و سفید است . بخشی حاکم هستند و بخشی محکوم .
از آنجایی که گلسرخی تفکرات مارکسیستی داشت و در ابتدای دفاعیات خود در دادگاه نظامی نیز می گوید : ((من در دادگاهی که نه قانونی بودن و نه صلاحیت آنرا قبول داردم از خود دفاع نمی کنم بعنوان یک مارکسییت خطابم با خلق و تاریخ است هر چه شما بر من بیشتر بتازید من بیشتر بر خود می بالم چرا که هر چه از شما دورتر باشم به مردم نزدیکترم و هر چه کینه شما به من و عقایدم شدیدتر باشد لطف و حمایت توده مردم از من قوی تر است حتی اگر مرا به گور بسپارید که خواهید سپرد مردم از جسدم پرچم و سرود می سازند.))
نگاه خسرو گلسرخی هر چند مردمی است اما خود او چنانچه در دفاعیاتش پیداست مسئولیتی فراتر از حرکت های مردمی برای خود قائل است او خیزش عمومی را با برخورد نمادین و پیشتازی خویش نفی می کند .
به هر روی خسرو احساس می کند مردم نیاز به پرچم و سرود دارند و از این روی خود پرچم و سرود خیزش و انقلاب می شود .
از بحث اصلیم دور نشوم خسرو گلسرخی بر اساس مکتب مارکسیسم معتقد به جامعه بدون طبقه است . برابری در همه چیز ...
امروز جملاتی از ارد بزرگ اندیشمند نامدار کشورمان می خواندم به این مضمون :
آیا همه باید به یک اندازه دارایی داشته باشند ؟! پایگاه مردمی همه آدمیان باید برابر باشد ؟! کسانی که اینها را می گویند یا ابلهند و یا گرگانی هستند که پوستین گوسفند به سر کشیده اند . آنگاه که عده ایی شب و روز برای رشد و بالندگی سرزمینشان تلاش می کنند از همه چیزشان می گذرند هزاران هزار نام ناشناخته در وادی های گوناگون از کیان کشور ، آزادی و مردم خویش با سینه ایی ستبر نگهبانی می کنند را چگونه می توان با کسانی یکی نمود که تنها موارد با اهمیت زندگی آنها ; زمان خواب و خوراک ، دیدار دوستان کوچه و بازار ، آخرین فیلمی که بر پرده سینماست و یا چشم و ابروی دیگری ست...
از وقتی این سخن ارد بزرگ را خوانده ام در پاردوکس عجیب اسیر شده ام از یک طرف سالها با شور و حرارت شعر زیبای خسرو گلسرخی را خوانده ام و از سوی به مرور تغییرات رفتاری همکلاسیهایم پس از دوران تحصیل را می بینم که هر یک به گونه ایی در حال زندگی اند از افکار و زندگی بعضی از دوستانم حالم به هم می خورد .
با تمام این احوال ، با احترامی که برای افکار ارد بزرگ و هوادارانش قائلم اما نمی توانم از آرزوهای رویا گونه سال های قبل خویش دست بکشم من دوست دارم هیچ فقیری نباشد دوست دارم همه ثروت داشته باشند .
اما وقتی خوب نگاه می کنم می بینم کجرویها به جهنم اجتماعی ختم می شود . آیا کسی که مسیر اشتباه را می رود اجرش با دیگری یکسان هست ؟!
الان این سئوال برایم ایجاد شده و آن اینکه اگر کسی فرمان ساختن دیوار چین را صادر نمی کرد شاید تا هزار سال پس از آن هم قبایل بدوی خون آشام مردم آن مناطق چین را مورد تاخت و تاز قرار می دادند . آیا کسی که فرمان ساختن دیوار چین را صادر نموده مرتکب جنایت در حق بشریت شده و یا از آن نسل و نسل های پس از آن چین دفاع نموده است .
در طی ساختن پروژه های عظیم ملی همواره عده ایی جان می دهند حتی در پروژه های شهری هم شاهد ریزش تونلها و پلها هستیم آیا مرگ افراد به معنای قاتل بودن فرمان دهنده ساخت پروژه است .
چندی پیش فیلمی مستندی از زندگی فروغ فرخزاد می دیدم یکی از برادرانش در مورد مارکسیست بودن فروغ گفت : جوانان مارکسیست هستند و بدنبال برابریند اما به مرور می فهمند حقیقت چیز دیگریست .
پاردوکس برابری خسرو گلسرخی و سهم بیشتر در صورت داشتن شایستگی ارد بزرگ فکرم را در هم پیچیده ، شاید با این بحث شما هم ذهنتان مشغول این مسئله شده باشد شما چطور فکر می کنید ؟
کدام یک درست است :
1- برابری مطلق خسرو گلسرخی ؟
و یا
2- سهم بیشتر شایستگان ارد بزرگ ؟
در واقع رشد فزاینده تولید علم در کشور از طریق ارائه مقالات استادان و پژوهشگران کشور در مجلات معتبر بینالمللیISI، ارائه سمینارهای مختلف در خارج از کشور و نیز انجام تحقیقات و پژوهشهای بنیادین در زمینه علوم گوناگون طی سالهای اخیر موجبات ارتقای رتبه ایران در زمینه تولید علم را فراهم کرده است، اگرچه هنوز براساس رتبهبندیهای جهانی دانشگاههای کشور ما و نیز دانشگاههای جهان اسلام از رتبه قابل ملاحظهای در بین دانشگاههای جهان برخوردار نیستند، اما این موضوع با صعود از پلههای علمی جهان بتدریج تحقق میپذیرد.
هر چند تازهترین رده بندی تولید علم بیانگر اخبار خوشایندی در این زمینه است و حکایت از صعود ایران به رتبه 37 جهان طی یک دوره 10 ساله دارد.
براساس آخرین آمار پایگاه (ESI (Essential Science Indicators، طی دوره تقریبی 10 ساله اول یعنی از ژانویه 1999 تا 28 فوریه 2009، ایران در بین 145 کشوری که رتبهبندی برای آنها صورت گرفته است، در رده 37 جهان قرار گرفته و بر این اساس هماکنون کشورمان با یک پله صعود نسبت به دوره قبل، در مقایسه با دیگر کشورهای اسلامی پس از ترکیه جای گرفته است.
پایگاهESI در کنارWOS و JCR از پایگاههای سهگانه موسسه اطلاعات علمی (ISI) است که در بازههای زمانی مشخص به رتبهبندی کشورها میپردازد.
توجه به ارزیابیهای این پایگاهها از آنجا اهمیت مییابد که به اعتقاد کارشناسان در اعلام رتبه علمی کشور نباید تنها براساس تغییرات فوری که طی یک سال یا 6 ماه صورت میپذیرد را ملاک قرار داد؛ چرا که تغییرات تدریجی و سابقه گذشته یک کشور همراه با آخرین تغییرات در وضعیت مدارک علمی آن میتواند بیشتر درخصوص رتبه آن کشور با واقعیت منطبق باشد.
از اینرو پایگاه ESI که رتبهبندی آن براساس بازههای تقریبی 10 ساله صورت میگیرد میتواند از بهترین ملاکها برای مقایسه وضعیت علمی کشورها باشد.
بویژه این که این پایگاه بر مبنای زمان به ارائه آمار در قالب شاخصهای تعیین شده تولید علم از جمله رتبه علمی کشورها براساس تعداد تولیدات علمی، تعداد کل استنادها و نسبت استناد به تولیدات علمی میپردازد.
جهان امروز فصل بهار و رویش باشکوه علمی خویش را طی می کند هر روز دهها هزار اختراع در سرتاسر جهان به ثبت می رسد نامهای بسیاری بر سر زبانها می افتد و هنوز بیست و چهار ساعت نگذشته که دهها هزار نام دیگر مطرح می شوند و همین طور...
اما این همه ستاره چطور در جوامع تبدیل به خورشید نمی شوند ؟!
خورشیدها چه کسانی هستند ؟
خورشیدها شخصیت های کاریزمایی هستند که توده را همراه نفس های خویش می کنند .
چهره های آنها ، صدای آنها و... می شود طول موجهای نظرات و خواسته های یک ملت ...
این مقدمه کوتاه را گفتم تا برسم به خورشیدی فروزانی در ایران امروز .
همانی که می گوید : برآزندگان شادی را از بوته آتشدان پر اشک ، بیرون خواهند کشید .
بله منظورم ارد بزرگ است .
او و آرمانهایی که در کتاب سرخ به آن پرداخته است بک گراند و پس زمینه ایی از اندیشه خردمندانه ایرانی را به نمایش گذارده است .
واژه های او راهکارهای منحصر به فردی است راهکارهای که پاسخ سئوالات بی جواب نسل ماست .
می گوید : اسطوره ها زاینده اند ! آنان برای فرزندان سرزمین خویش همواره امید به ارمغان می آورند .
سخن او دقیقا مخالف کلام آنهایست که می گویند جوامع نیازی به قهرمان ندارند . ارد بزرگ می گوید : سرزمینی که اسطوره های خویش را فراموش کند به اسطورهای کشورهای دیگر دلخوش می کند فرزندان چنین دودمانی بی پناه و آسیب پذیرند .
داشتن قهرمان برای یک سرزمین از دیدگاه ارد بزرگ واجبتر از هر چیز دیگریست . در اینجا بیاد می آورم قهرمان سازی های هالیود ، بالیود ، سینمای چین و کره جنوبی و ... را !
همه آنها با قهرمان سازی ، کشور خود را ناجی بشر نشان می دهند و چه سود کلانی از این راه می برند .
اما در کشور ما با وجود آنکه سرشار از قهرمانان واقعی ، اسطوره ها و شخصیتهای برجسته و خورشید گونه است عده ایی صوفی مسلک می گویند همه قهرمان هستند ! و ما قهرمان نمی خواهیم !! .
برای همین بچه ها و جوانان ایرانی دیوارهای اتاقهایشان را با عکسهای اجنبیان می پوشانند ...
و این باعث تاسف است .
نمی خواستم بحثم برود به این مسیر ، چون هدف اولیه ام از نوشتن این متن شخصیت خود ارد بزرگ بود اما می بینم بحث قهرمان در ایران همیشه پنهان واقع شده است .
رشد ایران در بخشهای گوناگون نیازمند قهرمانان شکست ناپذیر و پر انرژی است همانطور که ارد بزرگ می گوید : اسطوره های کهن ، پایه ها و ستونهای فر و رشد کشورند .
مدیران کشور باید به این مهم توجه کنند . با به فراموشی سپردن اسطوره های کشورمان ، سود واقعی را ملل دیگر خواهند برد . ایران نیاز به حرمت گذاری و بزرگداشت شخصیت های خورشید گونه خویش است . تا به این شکل نسل نوی ایران به خود باوری برسد و خودباوری مقدمه استقلال در زمینه های گوناگون است .
امیدوارم برای رشد و شکوه دوباره ایران قهرمانان رویین تن ظهور یابند .
حکیم ارد بزرگ :
« نام راه ابریشم و یا جاده ابریشم همانند نام خلیج عربی دروغین و شرم آور است . این "راه ایران" است که چینی ها بدنبال دزدیدن آن هستند ، هر پروژه ایی که با نام "راه ابریشم" انجام شود پشت نمودن به پیشینه کهن سرزمینمان ایران است برای ساخت ، نگهداری و نگهبانی از این راه مردم و فرمانروایان ایران رنج بسیار کشیده اند .
چینی ها در این پنجاه سال به هزار گونه کوشش کرده اند نام "راه ابریشم" را جهانی کنند ! با نگاهی به تاریخ نوشتاری ما خواهید دید این واژه پیشینه ایی بیش از 50 سال ندارد تاریخی که برایش نوشته اند دروغین است . پذیرش و بهره گیری از آن به هیچگونه پذیرفتنی نیست . »
راه ایران در شاهنامه حکیم توس فردوسی
* بران گونه پویان براه آمدند
بیک هفته نزدیک شاه آمدند
چو از راه ایران بیامد سوار
کس آمد بر خسرو نامدار
پذیره فرستاد شماخ را
چه مایه دلیران گستاخ را
بپرسید چون دید روی هجیر
که ای پهلوانزادهٔ شیرگیر
* دانم همی گیوو گودرز را
نه پیمودهام هرگز آن مرز را
بفرمود تا خوردنی هرچ بود
نهادند در پیش درویش زود
یکایک سخن کرد ازو خواستار
که با تو چرا شد دژم روزگار
چه پرسی ز گردان و شاه و سپاه
چه داری همی راه ایران نگاه
منیژه بدو گفت کز کار من
چه پرسی ز بدبخت و تیمار من
کزان چاه سر با دلی پر ز درد
دویدم بنزد تو ای رادمرد
زدی بانگ بر من چو جنگاوران
نترسیدی از داور داوران
منیژه منم دخت افراسیاب
برهنه ندیدی رخم آفتاب
* نهادند زین بر سمند چمان
خروش آمد از دیده هم در زمان
که ای پهلوان جهان شادباش
ز تیمار و درد و غم آزاد باش
که از راه ایران یکی تیره گرد
پدید آمد و روز شد لاژورد
فراوان درفش از میان سپاه
برآمد بکردار تابنده ماه
بپیش اندرون گرگ پیکر یکی
یکی ماه پیکر ز دور اندکی
درفشی بدید اژدها پیکرش
پدید آمد و شیر زرین سرش
بدو گفت گودرز انوشهٔ بدی
ز دیدار تو دور چشم بدی
حکیم ارد بزرگ درد و غم تو ، درد و غم همه فرزندان کورش کبیر است
آزاده مرد نمی گذاریم راه ایران ما راه ابریشم شود
نمی گذاریم خلیج فارس ما خلیج عربی شود
نمی گذاریم رستم ما هرکول شود
و نمی گذاریم ایران ویران شود
|